«بگو لا اله الا اللّه»


 

نويسنده: روح الله حبيبيان




 
عزيزي مي گفت: به نظر من فلسفه اين كه موقع تشييع جنازه همواره اين جملات تكرار مي شود اين است كه روح ميت كه بنا بر نقل روايات همراه جمعيت حاضر است و شاهد ماجرا، اصول عقايد و باورهاي فكري خود را فراموش نكند و به علت شدت فشار مرگ و حوادث پس از آن در آغاز ورود به عالم برزخ، در جواب سوال فرشتگان الهي از گفتن اين بديهيات اعتقادي عاجز نماند.
به همين خاطر مخاطب «بگو لا اله الا اللّه» در حقيقت خود فرد متوفي است نه جمعيت تشييع كننده.
اميدوارم وقتي ما مخاطب اين جملات قرار گرفتيم با اين همه تاكيد و تكرار و با تلقين هاي پي در پي، باز در جواب «من ربك» و «من نبيک» به تته پته نيفتيم و اين چهار كلمه حرف حساب بر زبان مان جاري شود.

داستان جذاب مرگ
 

واقعيت اين است كه هر وقت حرف از مرگ و مردن مي شود، حالتي وهم آلود از ترس و وحشت به همراه گريه و اندوه و مصيبت و لباس هاي سياه و صداي قرائت سوره تكوير مرحوم عبدالباسط در ذهن ها تكرار مي شود در حالي كه حقيقت مرگ علاوه بر ترس و وحشت و نگراني هايش، يك رويه جذاب و ديدني و بي نظير، يعني ورود به عالم برزخ و آخرت هم دارد. همانند حالت كسي كه بعد از يك فيلم زيبا و دوست داشتني بايد سالن سينما را ترك کند كه ابتدا علاقه اي به اين كار ندارد و وقتي با اكراه حركت مي كند و به فضاي روشن بيرون سينما مي رود اول خيلي چيزها را خوب نمي بيند، اما ناگاه متوجه مي شود كه حقيقت واقعي، همين محيط بيرون است و فضايي كه تاكنون در آن بوده فضايي كوچك و محدود و تا حد زيادي مجازي بوده.
داستان مرگ هم از آغاز تجربه عظيم زندگي حقيقي و حيات واقعي انسان است در عالمي كه عظمت و شكوه آن قابل قياس با محدوديت هاي دنياي مادي نيست. به همين خاطر بايد بدانيم كه مرگ، حقيقتي عظيم و نعمتي فوق العاده است كه بايد براي رسيدن آن لحظه شماري كرد. البته فردي كه مي ميرد و وارد آن عالم جديد و جذاب مي شود ديگر از هر تكليف و مسئوليت شرعي خلاص مي شود. اما ديگر افراد در خصوص او تكاليف و مسئوليت هايي پيدا مي كنند كه به برخي از آن ها مي پردازيم:

احتضار؛ سكوي پرواز
 

قبل از هر چيز بايد بدانيم كه بخش عمده اعمال و واجبات مربوط به اموات واجبات كفائي هستند. يعني واجباتي كه در حالت عادي بر هر فردي كه امكان انجام آن را داشته باشد واجب است، مگر آن كه يك يا چند نفر انجام آن را بر عهده بگيرند كه در اين صورت از عهده ديگران ساقط مي شود.
بخش اول اين تكاليف در خصوص فرد محتضر است. يعني كسي كه در حال جان كندن است و نشانه هاي مرگ در او نمايان شده است.
طبق نظر همه مراجع واجب است چنين فردي را، چه زن باشد و چه مرد، چه كوچك باشد وچه بزرگ به پشت بخوابانند به طوري كه كف پاهايش به سمت قبله باشد و اگر خواباندن ممكن نباشد، احتياطاً او را به سمت قبله بنشانند. اين گونه دستورها براي راحت تر جان دادن فرد محتضر است ولي متأسفانه امروزه به اين تكليف واجب بسيار كم توجه مي شود و معمولاً فرد در حال مرگ را هر چند اميدي به حياتش نباشد با سختي بسيار به سمت بيمارستان مي برند، حتي در بيمارستان هم در حال تلاش براي احياء او از انجام اين تكليف غفلت مي شود. در حالي كه مي توان در عين تلاش براي فرد و باز گرداندن او، تخت او را به سمت قبله برگرداند.
در كنار اين امر مستحب است كه شهادتين و اقرار به امامت دوازده امام و ديگر عقايد مهم ديني را به طوري كه بفهمد به او تلقين كنند و همچنين بر بالين او سوره ياسين، صافات و آيهًْ الكرسي بخوانند. به علاوه محتضر را تنها نگذاشته يا فرد جنب يا حائض در كنار او نباشد.

مركب مورد احترام
 

واقعيت آن است كه احكام مربوط به اموات بسيار مفصل و پر از واجبات و مستحبات است.
بخش اول كه مربوط به آماده كردن ميت براي دفن است و به اصطلاح «تجهيز ميت» خوانده مي شود. بخش دوم احكام نيز مربوط به تشييع و دفن و بخش سوم احكام پس از دفن است.
وجه جامع همه اين دستورات و مستحبات معمولاً دو چيز است. يكي احترام و حفظ شأن و حرمت ميت و ديگري آماده كردن مسير حركت به عالم ديگر و آسان كردن طي اين مسير براي او.
در تفكر شيعه هر چند حقيقت وجودي يك انسان روح او شناخته مي شود، اما اين بدن به دليل آن كه سال ها ظرف استقرار روح مؤمن بوده هم داراي شأن و مقام و حرمت است و به همين دليل از هر گونه احترام و تكريم در برابر آن نبايد كوتاهي كرد. به همين دليل دستور داده شده وقتي فرد از دنيا رفت چشم ها و دهان او را ببندند و حالت بدن او را مناسب كرده، پارچه اي روي او بيندازند. همچنين در تهيه مقدمات دفن او عجله نمايند تا تغيير حالت طبيعي در بدنش، باعث هتك حرمت او نگردد.
در اين ميان مستحبات بسياري هم بيان شده است كه حكمت آن براي ما روشن نيست. چون از ويژگي هاي عالم برزخ بي اطلاعيم. فقط مي دانيم كه اين گونه امور به نوعي باعث آرامش و راحتي ميت يا باعث تكريم و احترام او خواهد بود. مانند آن كه گفته شده اگر فردي شب از دنيا رفت در محل مرگ او چراغي روشن بگذاريد.

خاطرات تلخ و نكات ضروري
 

جزئيات احكام مربوط به اموات در رساله ها وجود دارد و ضرورتي براي بيان همه آن ها نيست و ما هم قصد نداريم مو به مو آن ها را بيان كنيم و حسابي شما را به ياد خاطرات تلخي كه از فوت دوستان و بستگان داريد بيندازيم. اما در انجام همه اين امور از قبيل غسل دادن و كفن كردن و حنوط كردن «كافور ماليدن بر برخي اعضاء بدن ميت» و مراسم تشييع تدفين، توجه به چند نكته ضروري است:
1. در همه حال بايد بدانيم روح فرد متوفي بخاطر تعلقي كه به بدن خود دارد در آن مكان حاضر است و در بسياري از موارد هنوز از مرگ خود آگاه نيست و تنها با تعجب به رفتار ديگران با بدن خودش مي نگرد. به همين خاطر در نحوه رفتار با بدن او و رفتارها و گفتارها در اطراف ميت بايد نهايت دقت را داشت و از انجام هر عمل گناه آلود و غير شرعي به بهانه اظهار مصيبت خودداري نمود.
2. دستورات مستحب فراواني كه در خصوص تلقين ميت يا كيفيت تشييع و تدفين يا مانند آن بازگو مي شود حتي اگر به نظر ما غير منطقي و خرافاتي برسد يقيناً ضرري به حال ميت نخواهد داشت. اما اگر احتمال هم بدهيم كه اين امور مانند آب پاشيدن بر قبر ميت پس از دفن و فرو كردن انگشتان در خاك و خواندن سوره قدر براي راحتي او اثر بخش خواهد بود، نهايت بي انصافي است كه او را از اين نعمت بي بهره بگذاريم.
3. بيشترين خدمتي كه ممكن است خانواده و دوستان در حق فرد متوفي بكنند آن است كه اولاً مراسم تجهيز و تدفين او را به درستي انجام بدهند و ثانياً تلاش كنند در فرصت حضور آشنايان و بستگان از جانب فرد متوفي حلاليت بطلبند و تلاش كنند از اين حضور و ترحمي كه در خصوص فرد ميت مي شود رضايت و حلاليت دوستان و آشنايان نسبت به خطاهاي احتمالي او را جلب كنند.

«وصيت نامچه!؟»
 

يكي از مهم ترين امور مربوط به فرد متوفي آن است كه اگر او در خصوص محل دفن يا كيفيت انجام اين مراسم يا جزئيات مرتبط با آن وصيتي كرده و اين وصيت مشروع و انجام آن ممكن بود، حتماً به آن عمل شود.
اصولاً يكي از مهم ترين كارهاي لازم براي هر مسلمان آن است كه براي خود وصيت نامه يا به قول عوام «وصيت نومچه» بنويسد و در خصوص اموال خود و اموري كه لازم بداند بعد از مرگش انجام شود وصيت كند كه اين دستور مستحب خود جزئيات و فروعات بسياري دارد.
اما در هر حال وقتي فردي از دنيا رفت، اطرافيان بايد ببينند وصيتي كرده و براي انجام سفارشات خود «وصي» انتخاب كرده يا نه و حتي المقدور به سفارشات و وصيت هاي او عمل كنند و خواسته هاي شخصي و مورد علاقه خود را در مورد زمان و مكان دفن يا جزئيات ديگر بر وصيت فرد متوفي مقدم نكنند.
البته وصيت هاي غير شرعي و ناممكن هم ارزشي ندارد و مثلاً اين كه فردي وصيت كند فلان وارث را از ارث محروم كرده ام، نه شرعيت دارد و نه عرفاً قابل توجه است.

يك تصور اشتباه
 

يكي از سوالات مهم در زمينه انجام امورات فرد متوفي مانند غسل و كفن و دفن آن است كه چه كسي اين كار را انجام دهد؟ به شكل عمومي انجام اين امور بر عهده همه مسلمانان است كه معمولاً توسط دوستان و آشنايان و با اجازه ولي ميت انجام مي شود. يعني انجام غسل و كفن و دفن ميت بايد با اجازه ولي ميت باشد كه مثلاً ولي زن متوفي شوهر او و بعد مردهايي هستند كه از اين زن ارث مي برند. اما كسي كه مأمور انجام غسل مي شود بايد چه كسي باشد؟
در حالت عادي غسل مرد متوفي را مرد و غسل زن متوفي را زن بايد انجام دهد و اگر كسي بر عكس باشد، غسل باطل است. اما غسل زن توسط شوهر و غسل شوهر توسط زن هر چند ترك آن بهتر است، جايز مي باشد.
تصور اشتباهي كه متأسفانه در برخي مناطق كشور وجود دارد آن است كه گمان مي شود با مرگ زن محرميت بين او و شوهرش از بين مي رود درحالي كه اين گونه نيست و لمس بدن او براي شوهرش جايز است.
البته اگر غسل توسط هم جنس امكان نداشت، غسل توسط غير هم جنس محرم هم در مقام ضرورت اشكال ندارد و مثلاً مرد متوفي را عمه يا خاله او مي تواند غسل دهد.

حتي در بهشت
 

حالا كه صحبت از محرمين زن و شوهر حتي بعد از مرگ شد، به يك سوال مهم هم اشاره مي كنيم و آن اين كه آيا زن و شوهر در آخرت و در بهشت هم مي توانند همسر يكديگر باشند يا نه؟
حتي بالاتر؛ دو فردي كه در دنيا مايل به ازدواج با يكديگر بودند اما به هر دليلي اين امر محقق نشد آيا در بهشت مي توانند به آرزوي خود برسند؟
در پاسخ بايد گفت بله اين مساله شدني و ممكن است. اما با دو شرط: نخست آن كه اين دو فرد هر دو بهشتي باشند و الا فرد جهنمي نه امكان حضور در بهشت را دارد و نه فرد بهشتي حاضر به ازدواج با فرد جهنمي است. زيرا در عالم حقيقت باطن جهنميان آشكار مي شود و يقيناً اگر فرد بهشتي ببيند دلبر دنيايي او يك ديو هفت سر است، مطمئناً از خير او خواهد گذشت.
شرط ديگر آن كه هر دو طرف در آن دنيا هم خواهان همسري با فرد ديگر باشد و معلوم نيست در آن دنيا با آن همه جذابيت و زيبايي و شكوه عاشقان دنيايي خواهان هم باشند.
در هر حال ازدواج زن و شوهر دنيايي در آن دنيا نه غير ممكن است و نه ضروري و اگر قرار بود زن و شوهر در بهشت هم حتماً با هم باشند بهشت براي خيلي ها مثل دنيايشان جهنم مي شد!!
البته اين حرف آخر شوخي بود، چون در بهشت هيچ بدي و كدورت و اخلاق ناپسندي راه ندارد، اما چه كنيم كه مؤمنان مشكل پسندند؟!

گروه 3741
 

از حال و هواي خوش حور و قصور بهشت برگرديم به احكام اموات!
يكي از سنت هاي مرسوم در جامعه ما برگزاري مراسم عزا در سوم و هفتم و چهلم فوت متوفي است با تفاوت رسم و رسومات و فرهنگ ها، به شكل هاي گوناگون برگزار مي شود و البته در برخي مناطق همواره اطعام عمومي و خرج هاي كمر شكن ضميمه اين مجالس است. تا حدي كه برخي از افراد بي كار و علاف در برخي شهرها بخش عمده تغذيه ساليانه خود را از طريق اين مجالس انجام مي دهند و آمار مجالس اموات شهر را داشته و به همراه كوركي به هم مي رسانند و خلاصه مجلس سوم و هفتم و چهلم و سالگردي نيست كه اين عده پاي ثابت سفره ها نباشند و البته به همين دليل هم به گروه «3741» معروفند!
به هر حال فارغ از اين مطايبات بايد گفت از هيچ سند و مدرك ديني در خصوص لزوم اقامه عزا و برقراري مجلس در اين روزهاي خاص وجود ندارد و اين كه چرا چنين روزهايي براي اقامه عزا و برگزاري مجالس سوگ در فرهنگ ها باب شده بحثي است كه فعلاً به آن كاري نداريم. اما در خصوص اين مجالس توجه به چند نكته ضروري است:
1. نفس برگزاري مجالس اقامه عزا و ختم قرآن و انجام خيرات و مبرات به شكل هاي گوناگون حتي، شكل اطعام عمومي به نيت اموات كاري بسيار خوب و پسنديده است. به شرطي كه موجب فشار و زحمت براي خانواده داغ دار فراهم نباشد.
2. طبق سنت اسلامي خوب است همسايگان و بستگان تا چند مدت غذاي اهل خانه عزادار را تامين كنند تا آن ها با اين حال و روز مشغول پخت و پز نشوند و رسمي كه اكنون متداول است و بسياري از دوستان و بستگان تا چند روز در خانه عزادار مي خورند و مي خوابند چندان قابل قبول و درست نيست.
3. در برگزاري مجالس عزاداري بايد توجه شود كه از اموال خود ميت استفاده نشود. زيرا گاهي ديده مي شود كه هزينه اين مجالس از پول فرد متوفي داده مي شود در حالي كه او براي ثلث اموالش وصيت كرده و مابقي اموال هم مال همه وراث است و چه بسا بسياري از وراث راضي به اين همه خرج و هزينه و تشريفات نباشند.
4. هزينه هاي اضافي و مجالس متعدد و بي فايده و بريز و بپاش هاي رياكارانه نه تنها سودي به حال ميت بدبخت ندارد بلكه در برخي موارد يقيناً مصداق اسراف و عمل حرام است. تا جايي كه برخي از مراجع برگزاري اين گونه مجالس را شرعاً حرام دانسته اند.

دستگيري واقعي از كوتاه دستان
 

و نكته آخر كسي كه از دنيا رفته و به قول قديمي ها دستش از دنيا كوتاه شده بيش از هميشه نيازمند خيرات و صدقات واقعي و عبادات و هداياي خالصانه است. اما بهترين كاري كه ديگران در حق او مي توانند انجام بدهند قبل از هر صدقه و خيرات و مبراتي ادا كردن ديون و بدهكاري هاي اوست؛ چه به مردم و چه به خداوند متعال. اگر ميت حج يا نماز و روزه واجب يا كفاره به گردن دارد، بايد در حد توان در انجام آن ها كوشيد و بازماندگان به جاي برقرار كردن مجلس ختم و روضه و شربت و شيريني دادن اين ديون واجب را به جا بياورند يا براي انجام آن نائب بگيرند كه از هر عمل مستحبي ديگري لازم و ضروري تر است.
منبع:نشريه ديدار آشنا- ش119